Childhood (part 1

هذیان های شبانه من

فکر کنم حدودا سیزده سالم بود که یه شب خواب دیدم دارم تو یه جنگل قدم می زنم .می رسم به یه کلبه ی چوبی پوسیده که روی یه حفره ی بزرگ بود .یهو صدایی اومد. می ترسیدم داخل کلبه شم ,می ترسیدم خراب شه ,اما می رم داخل . در از پشت قفل می شه و صدای یک پیرزن... نامفهوم ...آزاردهنده...

می خواستم داد بزنم ,کمک بخوام .اما هیچ صدایی از من بلند نمی شد ,بهم می گفت هیچ کسی صداتو نمیشنوه .لال بودم انگار و بزرگترین زجرم همین بود ...

و برای مدتی طولانی ادامه داشت .هر شب همون جنگل ,همون کلبه ,همون صدا .سه یا چهار باری اون پیرزنو دیدم, با موهای سفید بلند و پیراهنی پاره ...هر شب منو توی کلبه حبس می کرد و جنون آمیز می خندید ...

نمی دونم کی تموم شد اما ,اون تصاویر هنوز توی ذهنمه و ترسم وقتی که در بسته می شد....

 

Childhood by Wissam Shekhani, ink on paper



نظرات شما عزیزان:

fimi
ساعت2:09---2 خرداد 1391
chera hichvaght vasam tarif nakardi? vagheii bood ya dastan?

peg
ساعت12:40---20 ارديبهشت 1391
bazguyi haziyan va entekhabe tasvir binazire rafigh...tajasom kardam lahzaro

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در پنج شنبه 14 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت14:50توسط faeghe | |